سرزمین عشق
(دل نوشته های من و تو)
sarzamin love
پر از طالب عاشقانه ، غمگین ، رمانتیک
(((((اندروید)))))
تو به من خندیدی
باغبان باغچه ی همسایه
و هنوز
( شعر از فروغ فرخزاد در پاسخ به شعر دکتر مصدق)
من ؛ لیلی وار
مجنونِ آن لحظه ای هستم
که هوای گرم و بهاریِ ماهِ نیسان
به یکباره رنگ تگرگ می گیرد...
همچو مجنونی که در اوج مستی و دیوانگی
به یکباره سکوت می کند
و دامنش پر می شود از اشک
به یاد لیلایش...
مهر در دوردستِ افق پیداست!
و صدای فرهاد لا به لای درختان پیچیده است...
گوشه ی چشمش انگار قطره ایست!
قطره ای به درخشانی الماس!!!
که نقش شیرین دارد!
باد انگار ، صدای فرهــاد را به گوش جهانیان می رســـاند :
مجنــون ؛ ببـــار...
هر لحظه ی عمــــر رنــگ و بــویی دارد ...
اما دل من به رنگ پاییـــز خوش است...!!!
خــوش بـــه حـــال انــار هـا و انـجـیــر هـا
دلــتـنــگــــ کــــه مـــی شــــونــد ؛
مــی تـ ـــ ــرکـنـ ــ ـد ...
اقای باران سلام.
روزهای زیبای پاییزیتان بخیر.
آقا میشود باران این روزها نوید برگشتنت باشد؟؟
باران همیشه خبرهای خوب میدهد٬٬٬
کاش پیام باران این روزها باشی...
العجل حضرت باران
امــا یــــاد تـــو
هـــــر روز تـــــجدید می شــــود
بــی تــاب ِ وصالـــت ، چــه می فهمـــد شب و روز چیست ...
ساعت از وقت عاشقی گذشت !
و دوباره غروب هایی
که بی ظهورتان
به طلوع نمی رسد ...
باز اما چشم دوخته ایم
به سحرهایی که عاریه اند ..
؛مولای من ؛
خورشید بی شما
دل از این غروب بر نمی دارد ،
نمی آیید؟ ...
این آدینه هم گذشت ،
و هنوز زمین چشم انتظار ِ ظهور شماست ...
در کدام ثانیه می آیی ؟!
بگو ...!!
بگــــو ساعتـــــها را در همان لحظه نگاه دارم ،
میخواهم ...
ســـــــیر تماشایت کنم !!
تقـــــویم دنیایم ...
این روزهــــا پر شده است از ...
قــــرمزهای بی دلیل !
اینجا که نباشی ؛
زندگــــی ام تا اطلاع ثانوی تعطیل میشود !!
+هر که را دیــــدیــم ،
از مجـــــنون و عشقش قصه گفت ...
کاش میگفتند در این ره ... چه بــــر لیلا گذشت ....
تقصیر شما نیست
که تصویر شما نیست
من آینه ای پر شده از گرد و غبارم...
زندگی رویش یک حادثه نیست،
زندگی رهگذر تجربه هاست،
تکه ابری است به پهنای غروب،
آسمانی است به زیبایی مه،
زندگانی چون گل نسترن است،
باید از چشمه جان آبش داد...
زندگی مال منست،
خوب و بد بودن آن،
عملی از من و ماست،
پس بیا تا بفشانیم همه بذر خوبی و صفا،
و بگوییم به دوست:
معنی عشق و حقیقت چه نکوست... ♥
میـتـوان زیبـــــا زیسـتــــــ❀ـ ــ ـ
نه چنـان سخـتــــــ کـه از عـاطفـه دلـگیـر شویـم
نه چنـان بـی مفهــوم،
کـه بمـانیم میــان بــد و خــوب...
لحـظه هــا میگذرند...؛
گــرم بــاشیـم پر از فکــر و امیــد
عشـ❤ــق بــاشیم و ســراســر خـــورشیـــ☼ــد...
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
..I Love youღ
...I Love youღ
....I Love youღ
.....I Love youღ
......I Love youღ
.......I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
..I Love youღ
...I Love youღ
....I Love youღ
.....I Love youღ
......I Love youღ
.......I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
..I Love youღ
....I Love youღ
......I Love youღ
.......I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
..I Love youღ
...I Love youღ
....I Love youღ
.....I Love youღ
......I Love youღ
.......I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
..I Love youღ
...I Love youღ
....I Love youღ
.....I Love youღ
......I Love youღ
.......I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
.I Love youღ
..I Love youღ
....I Love youღ
......I Love youღ
.......I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
........I Love youღ
.......I Love youღ
......I Love youღ
.....I Love youღ
....I Love youღ
...I Love youღ
..I Love youღ
.I Love youღ
شاید به خودتون بگید :
دوستانی که خیلی سال با هم باشند ...
به هم خیانت نمی کنند ...
ولی باور کنید اینکار رو می کنند ...!
فقط کسانی که دوستشون داری
بهت خیانت می کنند ...!
اسفندی که باشی
میشی ته تقاری خدا
اسفندی ها تولدتون مبارک ...
یه بی تو جهی ساده ...
کافیه تا بشینم ساعتها به حال خودم گریه کنم
دلخوشی هام کم شدن و دغدغه هام زیاد !!!
چه خوبه که تو هستی ...!!!
که دیگر امیدی نیست
فقط ...
من را پس بفرست ...!!!
برف روی موهایت
عشق در چشمانم
من و تو
در کوچه باغ خلوت
این همه سکانس رویایی
و من لب هایت را نبوسم ؟؟؟
جوابِ آدم برفی ها را چه بدهم؟
سراغت را می گیرند
زیر قولمان زدیم...!
قرار بود با هم بسازیمشان!!!
قرار بود با عشق بسازیمشان!!!
قرار بود...
بیخیال
چیزی نمانده...
زمستان رو به اتمام است
زیاد عمر نمی کنند...!
من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی
از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها
به خیابان هایی همه با یک نام ...
دوست دارم تو باشی و من
نشانی ها را گم کنم
راه خانه را هم ندانم
تا همه بفهمند
برای من کم حواس
خانه آن جاست که تو باشی و من
قدم به قدم فدایت شوم ...!
حرف های زیادی داری
سکوت علامت چیست
نمی دانم علامت رضایت است
یا همان جواب ابلهان خاموشی است
معنی جدیدی به سکوت داده ای
سکوتت را می فهمم
یعنی انتظار
یادت باشد
من اینجا کنار همین رویاهای زودگذر
به انتظار آمدن تو
خط های سفید جاده را می شمارم
بقیه در ادامه مطلب
آغوشت را تـــــــنگ تر کن...
حســـــــــادت میکنم به هــــــــــوایی که میان من وتوست
آغوشت را تنگتر کن....
بـــی مرز میــــــــخواهمت ....
می گی عاشق بارونی
ولی با چتر میری زیر بارون
می گی عاشق برفی
ولی طاقت یه گوله برف و نداری
می گی عاشق پرنده ای
ولی میزاریش تو قفس
انتظار داری نترسم وقتی میگی:<<عاشقی...>>
بقیه در ادامه مطلب
سردش بود…
دلم را برایش سوزاندم…!
گرمش که شد، با خاکسترش نوشت
” خداحافظ “
تو یعنی تا خدا پرواز کردن / تو یعنی عشق را آغاز کردن
تو یعنی نام شیرین را ربودن / تو یعنی کوه کن فرهاد بودن
و من یعنی عطش یعنی شقایق / تو معشوقی و من تنهای عاشق . . .
بقیه در ادامه مطلب
چیزهاى زیادى به انسان مى آموزد
اما تو نرو
بگذار من نادان بمانم…!!!
دوری از من!
اما…
به تو اندیشیدن را،عادتی ساخته ام بهر تنهایی خویش…
بقیه در ادامه مطلب
از آن سو
و من هم از این سمت،
دنیا به دو پاره شد
به سویی و به سمتی
آنـــــقـَـدر پـُشــتـــِ سـَـرَت آب ریخــتــمــــ…
کــ ه تَـمـامـــِ کـوچـه سـَـبـز شـُـد !
پـــس چـِـرا نـیـامـدی ؟!
بقیه در ادامه مطلب
خسته ام از تو نوشتن
کمی از خود می نویسم
این منم که دوستت دارم …
چند وقتیست هر چه می گردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم
نگاهم اما گاهی حرف میزند
گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی میگردم
که بفهمد این نگاه خسته چه می خواهد بگوید …
بقیه در ادامه مطلب
گاهی
دلم بی هوا ، هوایت را می کند
هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی
تنهایی استخوان سوز است
حتی در عاشقانه ترین ساعت ها …
بقیه در ادامه مطلب
می پوشانم دلتنگی ام را با بستری از کلمات
اما باز کسی در دلم تو را صدا می زند
شاید با هم بودن سخت تکرار شود
اما به یاد هم بودن را هر لحظه میتوان تکرار کرد
بقیه در ادامه مطلب
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : خوبم …
یک شب یک غریبه میاد میشه همه کَست …
و
یک شب همه کَست میشه یک غریبه …
بقیه در ادامه مطلب
امروز
دلم تنگ دیروزی است
که میگفتی:
“فردایت را می سازم …”
خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان ایستاد
و روزی که به نسیمی دل داد، شکست …
بقیه در ادامه مطلب
عـــــــــــاشقانه هایم تـــــمامی ندارد! وقتی …
” تـــــــــــــــو ” بـــــهــــترین “اتــــفـاق” زندگــــــی ام هــستـــی…
چه حس خوبیه وقتی
دستاشو قفل میکنه توو دستاتو ، میگه
تا آخرش کنارتم ... نبینم غصه ی چیزی رو بخوری...
کــــاش جایــــی برویــــم …!
تابلویــــی داشـتــــه باشـــــد ..
کــــه رویــــش خـــــدا نـوشتــــه باشـــد :
پــــــایــــــان تمــــــــام دلتنگـــی هــــــا …………!
گرون باش. . .
بزار بهات رو پرداخت کنن. . .
ادما چیزای مفت رو مفت از دست میدن. .
بچه که بودیم بستنی هایمان را گاز میزدند...غوغا به پا میکردیم ...
چه بیهوده بزرگ شدیم...
روحمان را گاز میزنند... اما فقط لبخند میزنیم ....
☜♚"مــــــن"خُودمـــــو
خُشـــک کردم....ولی...
"بعضــــیآ" عجــــب
هنوز تــو کــــفمــــن... .♚☞
بهتره نداشته باشیش!!
تا این که داشته باشی و ندونی با چند نفر شریکی؟؟؟؟
عشـــق قصه ایی نیســـت
که با یـــکی بود یــــکی نیود
شــــروع بشه ...
عـــــشق مثــل کلاغـــــی بود
که هـــــــیچ وقت به خـــــونش نرســــــید ...
تمام راه را برای آغوشت دویده ام....
آنوقت تو مرا اینگونه
دست به سینه ایستاده ای....!!؟
پله ها را دوتا یکی میکنم!
به شوق زودتر رسیدن به تو
هوس آسمان دارم!
هوس پریدن!
دستم را می گیری خدا؟؟؟!
نسلی هستیم که....
وقتی حوصله مون سر میره...
با احساسات همدیگه بازی می کنیم....!!!؟
خوب به چشمان من بنگر...
دیگر نه نشانی از امید و تمنا می بینی و نه فریاد های خاموش و دریاهای آبی...
فقط سکوتی می بینی که خود بهتر می دانی معنای آن را...
به خدا تلخی تلخ,تلخ تر از هر قهوه تلخی,تلخ تر از هر نگاه سردی...
اما
اما من تلخ بودن هایت را,نبودن هایت را مثل همان قهوه تلخی که نمی دانم دوست دارم یا نه...؟
دوست می دارم...
اخرین بار که من از ته دل خندیدم
علتش پول نبود
انعکاس جوک هر روز نبود
علتش چهره ی ژولیده ی یک دلقک گیج
یا زمین خوردن یک کور نبود؛من به " من " خندیدم !
که چونان دلقک گیج، پای میلنگانم
نقش یک خنده به صورت دارم و دلم غمگین است ...
در آغوش این و آن بوده ای حالا مرا میخواهی؟
بگذریم از این ویرانه ، تو با خودت هم نمیمانی!
آمده ای که احساس مرا به بازی بگیری ، یا به قول خودت برایم بمیری
اسیرت نمیشوم تا عذابم دهی ، اگر میگویی تنها مال منی ، پس چرا آغوشت بر روی همه باز است چرا چهره ات برای همه ناز است ،من سرگرمی تو نیستم ، دلی دارم که تنهاست ، تو هم نباشی همیشه با خداست!
فکر نکن در دام تو می افتم ، اگر اینگونه بود تا به امروز میسوختم ،میسوختم و فردا خاکستری از قلبم میماند که حتی کسی به سویش هم نمی آمد
خودم را برای تو نمیدانم ، تویی که برای همه هستی ، لبانت هزار طعم میدهد، آغوشت بوی عطر همه را میدهد ! مرا برای چه میخواهی؟
منی که از عشق فراری ام ، تویی که عشق را با هوس اشتباه گرفته ای!
تو نمیخواهی تنها با عشق باشی ، تو میخواهی در حال عشق باشی….
در مرام ما نیست این بازی ها ، تو آمده ای راهی را که راه من از آن جداست !
مرام و معرفتت برای آنهایی که همیشه در بسترشان هستی ، وفایت برای آنهایی که نمیگویند بی وفایی ، چون دائما در حال بوسه دادن و گرفتن از آنهایی!
من و دلم هم عالمی دارند در همین دنیای تو ، نه بی وفا هستیم و نه می افتیم به دست و پای امثال تو!
در آغوش این و آن بوده ای و مرا برای چه میخواهی ، یک بار هم نگفتی تو تنها برای دلم میمانی!
ما نشدیم مثل دیگران ، دنیا همین است ، دلم هم شاهد این حیله گران!
حالا که به خاطر تو بر روی دلم پا گذاشتم چند لحظه نیز به من نگاه بینداز.
حالا که به خاطر تو از صبح تا شب گریه میکنم ، یک لحظه نیز به حرف دلم گوش کن.
چرا به بیراهه میروی ، دیگر بهانه هایت برایم تکراری شده ، بی وفایی کار همیشگی ات شده
نمیخواهم اینبار نیز من مجرم این قصه ی تلخ باشم، نمیخواهم اینبار هم من متهم ردیف اول باشم.
من که گناهی نکردم ای خدا ، چرا اینگونه باید در عذاب لحظه های عاشقی باشم.
نه اینبار عاشق شدنم گناه نبود ، این احساس پاک قلب بیچاره ی من بود ، که تو باور نکردی و قلبم را زیر پاهایت له کردی.
تو باور نکن اما من به اندازه ی تمام بی محبتی هایی که به من کردی دوستت دارم.
تو مرا از خانه قلبت بیرون بینداز ، من در خانه ی قلبت مینشینم ، تو به من محبت نرسان ، من در همانجا میمیرم.
به خاطر تو غرورم را شکستم ، حرف دلم را باور نکردم و باز به انتظارت نشستم لحظه ای برگرد و ببین که من با التماس در خاکت نیز سجده کردم.
با وجود تمام بی محبتی هایت ،حالا که به خاطر تو همه ی زندگی ام را فدایت کردم ، راضی نیستم که تو حتی یک تار مویت را فدای عشق بی پایان کنی .
یادمه یروز یکی بود عاشق نگاش شدم من
همیشه تو خواب تو رویا میدیدم کنارشم من
یادمه نگاش می کردم دست و پامو گم میکردم
همیشه بخاطرش پشت به همه مردم می کردم
نه کسی واسه حال من دل سوزوند نه
نه واسه کسی حالم مهم نبود نه
نه کسی دل منو خواست که نمونه
بود و نبودم اصلا مهم نبود
یادمه رو برگردوند و از اینجا دور شد
اینقدر گریه کردم تا چشمام کور شد
همه می گفتن رسیدی به حرف ما نه
من میگم شاید مجبور شد
یادمه نگاش می کردم به نگاهش دل می باختم
هی واسه خودم تو رویام قصه و خیال می ساختم
فکر نکردم به نبودش وقتی رفت فکر منم برد
دیدم از ندیدنش دل نتونست بغض و زمین خورد
نه کسی واسه حال من دل سوزوند نه
نه واسه کسی حالم مهم نبود نه
نه کسی دل منو خواست که نمونه
بود و نبودم اصلا مهم نبود
یادمه رو برگردوند و از اینجا دور شد
اینقدر گریه کردم تا چشمام کور شد
همه می گفتن رسیدی به حرف ما نه
من میگم شاید مجبور شد
یه قاب عکس خالی دیگه حرفی نمونده باقی
تو باعث شکست سکوت این اتاقی
یه یادگاری از تو میگی نمی زارم اینجا باشه
برا یه بار گوش بده اصلا هرچی تو میگی باشه
برگرد بی تو تنهام دلگیر شده دنیام
واسه دیدنت بیام من باشی اونور ابرا
برگرد بی تو تنهام دلگیر شده دنیام
واسه دیدنت بیام من باشی اونور ابرا
باورم شد رفتی تنهام گذاشتی
گفتی دوسم نداشتی
منه ساده باورم شد
گفتی کسی جز من نداشتی
لالای لالای لالای
یه قاب عکس خالی
دیگه حرفی نمونده باقی
تو باعث شکست سکوت این اتاقی
یه یادگاری از تو میگی نمی زارم اینجا باشه
برا یه بار گوش بده اصلا هرچی تو میگی باشه
برگرد بی تو تنهام دلگیر شده دنیام
واسه دیدنت بیام من باشی اونور ابرا
برگرد بی تو تنهام دلگیر شده دنیام
واسه دیدنت بیام من باشی اونور ابرا
باورم شد رفتی تنهام گذاشتی
گفتی دوسم نداشتی
منه ساده باورم شد
گفتی کسی جز من نداشتی
باورم شد رفتی تنهام گذاشتی
گفتی دوسم نداشتی
منه ساده باورم شد
گفتی کسی جز من نداشتی
به سرت نزنه جدا شی
میمیرم فکر من نباشی
عکست تو دل شده نقاشی
همیشه هر روز باشم با کی
میگی نباشم چشم با چشمی با کی
اینقدر مهربون دل پاکی اسمت رو دل شده حکاکی
من با تو هرجا که تو باشی به سرت نزنه جدا شی
میمیرم فکر من نباشی
عکست تو دل شده نقاشی
من با تو هرجا که تو باشی به سرت نزنه جدا شی
میمیرم فکر من نباشی
عکست تو دل شده نقاشی
همیشه رو اسم تو حساسم
حتی نباشی به فکرت حساسم
هرجا باشی اون سمته حواسم
من رو عشقم رو تو حساسم
همیشه از این قصه می خونم
که نباشی از عشق دیوونم
باور کن عاشقت میمونم
عشقمی میدونی میدونم
من با تو هرجا که تو باشی به سرت نزنه جدا شی
میمیرم فکر من نباشی
عکست تو دل شده نقاشی
من با تو هرجا که تو باشی به سرت نزنه جدا شی
میمیرم فکر من نباشی
عکست تو دل شده نقاشی
یروزی عاشقت شدم بچه بودیم یادش بخیر
هیچکی نفهمید حالمو حتی خودن یادش بخیر
یادمه خونه شما یه شهر خیلی دوری بود
سالی یبار می دیدمت رفتنمونم زوری بود
یادش بخیر روم نمی شد توی چشات نگاه کنم
همیشه آرزوم بوده اسم تو رو صدا کنم
خجالتی بودم ولی تموم فکر من تو بود
تا اون غریبه اومدو عشق منو ازم ربود
ای یادگار کودکیم ای آسمون سادگیم
ای خاطرات اولین و آخرین دلدادگی
ای عشق اولین برام دعا کن از فکرت درآم
از اون اون امید و آرزو مونده یه قلب پیر برام
که منم هر چی بخونم همه میگن فالشه
حال خوندن ندارم من سازم اصلا کوک نیست
نیستی و به این نبودت هیچکسم مشکوک نیست
داری باعث میشی خونه بعد تو متروک شه
که منم به بودن اون خاطراتت مشکوک شم
من غرورمو فروختم به نبودت چند وقت
تو نبودی تا ببینی روحیم از دست رفت
داری باعث میشی دوریت چند روز و چند سال شه
که منم هر چی بخونم همه میگن فالشه
حال خوندن ندارم من سازم اصلا کوک نیست
نیستی و به این نبودت هیچکسم مشکوک نیست
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من …
چه جنونی …
چه نیازی …
چه غمی است …
یا نگاه تو ،که پر از عصمت راز …
بر من افتد چه عذاب و ستمی است …
دردم این نیست …
ولی …
دردم این است که من بی تو دگر …
از جهان دورم و بی خویشتنم …
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم …
از دور…
تورا دوست دارم بی هیچ عطری…
آغوشی…
لمسی…
و یا حتی بوسه ای.
تنها دوستت دارم.
از دور…
شبانگاهانِ بیداری
میان جنبش احساس
خیالم می کِشَد سویی
شبیه مَدِ دریاها
به ساعت من
تو
تمام قرارها را نیامده ای
کدام نصف النهار را از قلم انداخته ام
قرار روزهای بی قراریم !
کجای آسمان ببینمت ؟
من از جست و جوی زمین خسته ام
دلم اگر برای تو تنگ می شود ....
ببخش !
روزم اینگونه قشنگ می شود...