همــــه چیـــــز تکــــرار می شود و می گــذرد
امــا یــــاد تـــو
هـــــر روز تـــــجدید می شــــود
بــی تــاب ِ وصالـــت ، چــه می فهمـــد شب و روز چیست ...
ساعت از وقت عاشقی گذشت !
و دوباره غروب هایی
که بی ظهورتان
به طلوع نمی رسد ...
باز اما چشم دوخته ایم
به سحرهایی که عاریه اند ..
؛
مولای من ؛
خورشید بی شما
دل از این غروب بر نمی دارد ،
نمی آیید؟ ...
آقاجان ،
این آدینه هم گذشت ،
و هنوز زمین چشم انتظار ِ ظهور شماست ...
" اللهم عجل لولیک الفرج ... "
خـ ـوابـیـ ـم و حـ ـقــیـ ـقـت بخـ ــ ـدا نـیـ ـسـ ــت بـ ـجـز ایـ ـن ؛مـ ـا غـ ــایــ ـب و او مــنـ ــتــظــ ــر آمــ ــدن مـــ ــاســـ ـــت...
نظرات شما عزیزان: