سردش بود…
دلم را برایش سوزاندم…!
گرمش که شد، با خاکسترش نوشت
” خداحافظ “
تو یعنی قبله گاه یاس بودن / تو یعنی یک بغل احساس بودن
تو یعنی تا خدا پرواز کردن / تو یعنی عشق را آغاز کردن
تو یعنی نام شیرین را ربودن / تو یعنی کوه کن فرهاد بودن
و من یعنی عطش یعنی شقایق / تو معشوقی و من تنهای عاشق . . .
بقیه در ادامه مطلب
نظرات شما عزیزان: